مداد

در اینجا انصاف هست...

مداد

در اینجا انصاف هست...

۲ مطلب در اسفند ۱۴۰۰ ثبت شده است

۲۵
اسفند

بنام خدا 

رایحه مژده آمدنت را از دور می شنویم

صدای صحبتهایت در ظلمت  شنیده می شود ،

بعضیها جرقه امید  را در ظلمت دور دیده اند،

بیرق یمنیها آمدنت را فریاد می زند،

آیا تو داری میآی ، بعداز قرنها این افتخار شامل حال زندگی ما شده است،

که در گرمای خورشیدت  زندگی کنیم و رشد بیابیم،

سجدشکر به جا می آوریم که خدا ما را بوسیله تو ارزش داده و انتخاب کرده،

و دوباره سجده شکر می گذاریم ،

زندگی که پیامبران آرزوی آن را داشتند ما همراه فرزند زهرا (ع) زندگی خواهیم کرد و زمین را بوسیله تو به بهشت تبدیل خواهیم کرد 

و فرشتگان بهشت را به زمین دعوت می کنیم ،

ما امیدواریم به خدا

که به این زودی خواهی آمد.

  • صالح کعبی
۰۹
اسفند

بنام خدا

بخوان به نام خالق خورشید ! بخوان به نام رهایی! بخوان به نام بلوغ ! بخوان به نام صاعقه در التهاب شب.

بخوان ای نبی گرامی! بخوان رسول عشق و امید! تو که خواندی، آوای مهربان تو که فضای میان زمین و آسمان را عطراگین نمود، بوی خوش عشق که ملائکه بیتاب را به طواف حرا کشانید ، انبیا انگشت حسرت به دندان گزیدند .

فرشتگان برخی به رضایت بی سابقه ی خدا سجده میبردند، عده ای گوش به لطافت این معاشقه می سپردند و برخی از آن که معشوق خداوند را در زمین میدیدند ، نه در میان خویش،

خون دل میخوردند.

جبرئیل چه ذوق کرده بود که پیام عاشق و معشوق را بربال امانت خویش به یکدیگر میرساند.

هرکه خدا میجوید او را ببیند، خدا را در آئینه ی وجود او به تماشا بنشیند.

تو رحمت خداوند را بر زمین آوردی و چرا خوشحال نباشیم ؟ تو تنها ظرفی بودی که تمامی رحمت زلال و بی منتهای او را در خود جای دادی.« الم نشرح لک صدرک ». کدام سینه جز سینه ی مبارک تو به وسعت رعفت الهی گسترش بود؟

این چه سینه ای است که انتها ندارد؟ این چه کوه استقامتی است که از جا نمی جنبد؟این چه معجزه ای است؟ این

چه آیت بی همتایی است که تنش در زیر قلوه سنگهای جهالت خورد میشود و در عین حال هدایت دشمنان را از خدا طلب میکند. 

زبانش جز برای دعا نمیگردد ، لبهایش جز استغفار برای همه تکان نمیخورد.

چه استقامت بی انتهایی است که خدا را حتی به اعتراض وا میدارد .

اینان جنبه خورشید ندارن،نور نمی فهمند، ظرفیت روشنی در وجودشان نیست .تشعشه افتاب وجود تو چشمهایشان را کور کرده است.

تو باز به دنبالشان چه می دوی؟اینان از نور،از روشنایی، از تو می گریزند،جان خویش را فدای هدایت نا اهلان مکن پیامبر.

و طبیعی است که خدا این جلال و عظمت را محصور یک جامعه و یک قرن نپذیرد.این با رحمت گسترده ی خداوند سر سازگاری ندارد.که عصاره ی خلقت خویش را به زمان و زمین منحصر کند اگرچه سالهای سال بگذرد و این راز نگفته بماند.

واگرچه قرن ها سپری شود و این گنج نحفته بماند اما این چشمه ی زلال و توحید باید حیات خود را حفظ کند ،تا زمانی مناسب فرا رسد و زمینی مستعد بیابد و سر باز کند.

پیامبر!

عزیز خداوند!معشوق معبود!سلام او بر تو!

 

با تخلیص: سید مهدی شجاعی

  • صالح کعبی