مداد

در اینجا انصاف هست...

مداد

در اینجا انصاف هست...

۴ مطلب در مرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

۲۹
مرداد

What Is the Kaaba? A Brief History of the Holiest Muslim Site Ahead of Hajj  2017

بنام خدا : وقتی ماه ذی الحجه، ملیونها انسان مومن ، برای مناسک حج ، به شهرمکه تشریف می برند ، تقریبا دو ماه بعد، در اربعین حسینی علیه السلام ملیونها انسان عاشق، برای مناسک اربعین ،  و با پای پیاده ، (مشایه) بطرف شهر کربلا حرکت میکنند، . همانطور که مردم در حج لباس احرام  می پوشند. در کربلا هم لباس سیاه می پوشند ، وقتی در حج مردم  ازصفا تا مروه در رفت آمد  هستند، و کار حضرت هاجر را تکرار می کنند ،  مردم در کربلا هم ، از حرم حضرت امام حسین ، تا حرم حضرت ابوالفضل العباس، در رفت و آمد  هستند .

 این سمت حضرت هاجر رنج بسیار کشید و قهرمان میدان بوده و در قرآن هست . و  اما آنطرف، حضرت زینب رنج بسیار کشید و قهرمان میدان بود که در قرآن وجود دارد (سوره احزاب آیه 33). مقام ابراهیم در روبروی در خانه خدا هست و در کربلا مقام حبیب ابن مظاهر در ورودی حرم امام حسین است .این سمت پیش خانه خدا چاه زمزم هست که آبش می جوشد ، و آنطرف کنار قبر امام حسین در گودی قتلگاه خون امام حسین تا قیامت مثل چاه زمزم می جوشد و سنگی بزرگ روی آن گذاشتند.

ولی سنگ حجر السود در گوشه خانه خدا هست.  اما حجر السود کربلا کجاست قبر امام حسین برعکس تمام قبرها شش گوشه هست که یکی از گوشه هایش مثل حجرالسود، متبرکه به قبر علی اصغر شش ماه است که انجا دفن شده  است ، آیا این اتفاقی هست یا خدا به بنده اش می خواهد عزت بدهد . رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند بنگر تا چه حد است مکان آدمیت

  • صالح کعبی
۲۷
مرداد

کیفیت نماز توسل حضرت ابوالفضل العباس (ع) | خبرگزاری صدا و سیما

حس کردم صورتم خیس شده، خیال کردم کسی برایمان آب آورده و در آن تاریکی که به خوبی کسی را نمی دیدم، گفتم آب آب ولی از آب خبری نبود ، بله یکی از بچه ها که طرف تانکر آب رفته بود شلوارش خیس شده بود و از کنار صورتم عبور کرده و صورتم را خیس کرده بود.

نشستم و به بعضی از مجروهان کنارم نگاه کردم آنها بعلت خون ریزی زیاد تشنه تر از ما بودند، بعد یک نگاهی به تانکرآب انداختم که از دور مثل شبح در تاریکی بود، تقریبا  50متر و یا بیشتر با ما فاصله داشت و کسی انجا نبود، عراقیها همه بچه ها را متفرق کرده بودند و همه را به آخر سالن که ما بودیم جمع کردند. من به رفقایم گفتم من می روم آب از تانکر می آورم، بچه ها گفتن آنجا نرو، عراقیها پیش تانکر هستند و تو را می کشند، من گفتم باید بروم و وقتی بلند شدم چند قدمی برنداشتم  که دیدم جلوی چشمانم سیاهی می رود و بعلت ضعف بدنی روی زمین  افتادم، آخر دو روز هست که عراقیها آب و غذا به ما ندادند و شب قبل از اسارتم بعلت اینکه دوستم شهیدشده بود شام هم نخورده بودم چندساعتی غش کرده بودم بچه ها یک نفر که پیراهنش خیس بود آورده بودند که آب پیراهنش را دردهانم چلاندن که به هوش آمدم به سختی نفس می کشیدم مرگ مثل خواب میماند فقط با گناه کردن مرگ برای انسان سخت می شود ، ارام ارام نفس کشیدنم خوب شد. وبطرف تانکر حرکت کردم بچه ها هرچه مانع شدن قبول نکردم و کنار دیوار را گرفتم و رفتم، یک زیرپوش مشکی داشتم که پدرم آخرین باری که به خانه رفته بودم برایم خریده بود استتار خوبی بود، وقتی به 25 متری تانکر رسیدم یکی از بچه ها را دیدم که از دست آویزانش کرده بودن و ناله ضعیفی می کرد، بنظرم فرار کرده بودکه  عراقیها  گرفته بودنش ، با صدای ضعیف گفت کجا می روی گفتم می خواهم آب بیاورم گفت تو دیونه هستی حالا تو را بعلت فرار می کشند، من به او گفتم نترس خدا با ماست برای تو هم آب میاورم، شروع بحرکت کردم نزدیک تانکر رسیدم تانکر یک متر در یک متر عرض و طولش بود که یک دریچه کوچکی داشت این تانکر کوچک برای تقریبا 1000نفرخیلی خیلی کم بود هشت نفر از بچه های خودی بعلت ضعف یا ازدحام زیاد  زیر دست پا شهید شده بودند، زمین خیس بود ولی بچه ها تشنه شهید شده بودند. 

دو سرباز عراقی کنار تانکر تکیه داده بودند و سیگار می کشیدند من پایین تانکر دراز کشیدم تا من را نبینند وقتی عراقیها شروع به قدم زدن کردن من چفیه را دور گردنم باز کردم و به آرامی چفیه را از دریچه بالای تانکر در آب فرستادم و زود به آب رسیدم، تانکر به اندازه کافی پر از آب بود تا چفیه رو به سطح اب برسونم،  بیاد بچه ها افتادم که چندساعت ازدهام کردند آخر ربع تانکر هم آب نخوردند و نگذاشتن دیگران آب بخورند و لعنت به بعثیها  ، که اینچنین کاری را ترتیب داده بودندکه بچه ها را بکشتن بدهند. چفیه را از آب بیرون آوردم و آب کثیف چفیه را چلاندم وبعد به آرامی چفیه را دوباره در تانکر فرستادم و از تانکر بیرون آوردم و در دهانم چلاندم آب گوارای بود ، بعد بخودم  گفتم آب رودخانه فرات؟ بیادابوالفضل العباس افتادم  که می توانست آب بخورد ولی آب فرات نخورد فقط نگرانیش این بود اول برای کودکان تشنه آب ببرد، چقدر ابوالفضل صبرزیاد و ایمان قوی داشت و باوفا بود راست گفت امام حسین علیه السلام که هیچ یارانی بهتراز یارانم نیست حالا بفرموده امام خمینی رسیدم که «کل ارضا کربلا و کل یوما عاشورا» ولی من با ایمان ضعیفم شکست خوردم  سالها یا حسین و یا ابولفضل گفتم و سینه زدم آخر یک کار مثل ابوالفضل العباس نتوانستم انجام بدهم همانجا اشکهایم جاری شد و جلو هق هق گریهام را گرفتم. کنار خودم یک کلاه آهنی سفید دژبانی عراقی بود که بعلت نداشتن بند او را انداخته بودند، آن را پیش خودم آوردم و شروع به پر کردن آب تانکر بوسیله چفیه بدون سرو صدا کردم بیشتر از یک ساعت طول کشید کلاه پر آب کردم در حال جمع کردن چفیه بودم که یکدفعه چراغ چند ماشین در داخل سالن تابید، من در سایه تانکر دراز کشیدم و کلاه آهنی را که پر از آب بود به تانکر آب نزدیک کردم که دیده نشود، چهار ماشین جیپ ارتشی داخل شدند چند سرباز عراقی اجساد مطهر شهدا را از جلوی راه ماشین کشان کشان پیش من آوردند، و من خودم را مثل مرده ، انداخته بودم ، زیر چشمی به اتفاقات  نگاه می کردم 60 سرباز عراقی دو طرف ماشینها سریع دویدند، وبسوی بچه های مجروح و اسیر حمله کردند و با چوب و باتوم آنها را می زدند که عقب بروند و مجروحین هم زیر پای دیگران فقط صدایشان را خدا می شنید بعداز اینکه عراقیها از کتک کاری خسته شدند فرمانده عراقیها شروع به صحبت کردند که من بعلت دور بودن  نمی شنیدم چه می گفت : بعداز ربع ساعت سوار ماشین شد و برگشت و وقتی نزدیک تانکر آب آمد ایستاد و گفت این کشته ها را فردا صبح بیرون ببرید، و بعد رفتن و مثل قبل باز همه جا تاریک شده بود، و دو سرباز بازهم دوباره سیگار روشن کردند و شروع به قدم زدن کردند من هم  نمی دانم از ترس یا از ضعف بود یا اینکه در آب خوابیده بودم کل بدنم مثل بید می لرزید دندانهایم آنچنان به هم  می خورد که  ترسیدم سربازها بشنوند زود کلاه زیر لباسم  پنهان کردم و بطرف بچه ها آوردم این غنیمت آب برای من و بچه ها خیلی با ارزش بود در برگشتن آن اسیر را ندیدم آرم آرام راه می آمدم  و  می ترسیدم  آب  از دستم  بیفتد  بعلت لرزشی که داشتم وقتی به بچه ها رسیدم کلاه به یکی دادم که نمی شناسم و گفتم بین خود تقسیم کنیدو زود کنار یکنفر چشمانم را بستم و از خستگی خوابم برد.  زود صبح شد، عراقیها گفتن زود بیاید بیرون من وقتی از خواب بلند شدم کنارم را نگاه کردم دیدم یکی از بچه ها هنوز دراز کشیده بود، و با لبخندی شیرین به سقف نگاه می کرد من گفتم بلند شو عراقیها دارند میایند، یالله برویم بیرون ، دیدم محلی به من نمی گذارد ، دوباره گفتم : و دستش را گرفتم ، که بلند کنم دیدم تمام بدنش خشک شده بود و فهمیدم  دیشب این سرباز امام الزمان با فرمانده محبوبش چه گفته که فقط لبخند زیبایش برای حسرت ما بجا مانده بود و این لبخند را برای نشانه دیدارش گذاشته بود، با دلی شکسته از سالن بزرگ بیرون آمدم.  تمام اسرا را در صحرا و آفتاب داغ تیرومرداد گذاشته بودند که از آنها فیلمبرداری کنند و تا ساعتها طول کشید در سومین روز اسارت بود وبچه ها بیاد لب تشنه امام حسین علیه السلام با صدای بلند یا حسین  یا حسین می گفتند عراقیها به هر کسی یا حسین می گفت : با پشت کلاه آهنی بر دهانش می زدند و دندان و دهن پر خونی می شد صحنه بدی بود، که بعثی ها درست کرده بودند، یاد چوب یزید افتادم که برلبان مطهر و مبارک سرور آزادگان امام حسین می زد . خدا لعنت کند تمام ظالمین جهان را  .

    امروز تاسوعای محرم  و روز ابوالفضل العباس بود و سالگرد ورود آزادگان هم بود دوست داشتم این خاطره که به هم مربوط هستند در یادها زنده کنم ان شالله فاطمه الزهرا علیه السلام از من قبول کند الهی آمین.

  • صالح کعبی
۲۲
مرداد

زندگی سیاسی امام حسین(ع) پیش از نهضت عاشورا/ امام ۱۰ سال به مقابله با حکومت  معاویه پرداختند · پایگاه خبری-تحلیلی مفتاح

بسم الله الرحمن الرحیم   وقتی خدا حضرت آدم را خلق کرد. و او

را انتخاب  کرد برای  سعادت بشر برگزید  ولی در مقابل خدا حضرت امام حسین علیه السلام را انتخاب کرد برای نجات امانتی که حضرت آدم برایش خلق شده بود ؛ که بوسیله یزید داشت از بین می رفت و آن امانت اسلام بودکه امام حسین جانش را برای آن داد . دوم / خدا به فرشتگان دستور داد به آدم که از خاک بود سجده کنند ما هم برای قبولی سجدمان خاک  را قبول کردیم و چه خاکی مقدس تر از خاک کربلا که برای خدا  انتخاب  کردیم.  ولی چرا امام حسین وارث حضرت نوح بوده چون حضرت نوح قوم خود را نفرین کرد و حضرت امام حسین وقتی حضرت قاسم یازده ساله را شهیدکردندمردم نامرد را نفرین کرد . اما کشتی حضرت نوح خدا پرستان را از غرق شدن نجات داد ؛ ولی امام حسین تا روز قیامت کشتی نجاتش  توبه کنندگان را سوار می کند و نجات می دهد.(سفینه النجاه) ولی چرا امام حسین علیه السلام وارث حضرت ابراهیم هست چون  حضرت ابراهیم  برای خدا عمل ذبح  اسماعیل را خواست انجام بدهدامتحانی بزرگی بود ولی امام حسین برای خدا  ذبح علی اکبر کرد و علی اکبر را یک و تنها در میان لشکر دشمن  فرستاد و خودش را هم برای خدا فدا کرد.ولی چرا امام حسین علیه السلام وارث حضرت موسی بود؟ دو نفرشان مهمان خانه خدا بودند یکی در کوه طور و یکی دیگر در حج بود دونفرشان جانشین خود را در قوم خود گذاشتند حضرت هارون و حضرت مسلم ابن عقیل  هر دو قوم ، 180 درجه عوض شدندبه عقب برگشتندو جانشینهای حضرت موسی و حضرت امام حسین را تهدید به مرگ کردند. ولی چرا امام حسین علیه السلام  وارث حضرت مسیح بود حضرت مسیح بیماران را شفا می دادو مردگان را زنده می کرد و قتی حضرت امام حسین را شهید کردندو سرمبارکش را روی نیزه بلند گذاشتند و در کوفه و شام می گرداندن زیدابن ارقم و چندنفر دیگر بالای پشت بام بودند که اسرا را ببینند وقتی سر امام حسین از مقابلشان گذشت با تعجب از سربریده امام حسین از دهان مبارکش تلاوت سوره کهف را شنیدند(ام حسبت ان اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجبا) زید گفت یا ابن رسول الله اصحاب کهف عجیب نبودند سر مبارکت که روی نیزاست قران می خواند عجیبست. بعداز شهادت امام حسین بود مردم بیدار شدن و انقلاب توابین و مختار بوجود آوردند و امام حسین مثل مسیح مردگان را زنده می کرد که سرنوشت خودشان را در دست بگیرند و زیر بار ظلم نروند.ولی چرا وارث حضرت محمد صلی الله علیه و سلم بود حضرت رسول مردم را از جهالت بت پرستی نجات داد حضرت امام حسین مردم را از جهالت و اسلام بنی امیه نجات داد پیامبر شکنجه و سختی کشید امام حسین تشنگی و شهادت عزیزان را دید امام حسین یکی از اهل بیت پیامبر بود امام حسین یکی از اهل حدیث کسا بود امام حسین یکی ازافراد مباهله همراه پیامبر بود؛ به فرموده پیامبر الحسین منی و انا من الحسین بود  (حسین از من هست و من از حسینم) یاثار الله فقط و فقط خدا می تواند انتقام خون  اینچنین فرد مقدسی را که وارث تمام پیامبران هست بگیرد

  • صالح کعبی
۰۵
مرداد

نکاتی درباره واقعه غدیر و ضرورت شناخت این روز - ایسنا

وقتی مراسم حج را بجا می آوریم خدای مهربان برای زحمتی که کشیدیم عید قرار داده همچنین هنگامی که ماه رمضان یک ماه روزه می گیریم آخر ماه خدا برای خوشحالی مردم باز هم برایمان عید قرار داده است . حج و روزه مدت کوتاهی هست که زود تمام می شود اما عیدغدیر مدت آن به اندازه تاریخ هست از حضرت آدم تا خاتم است ؛ قدم به قدم پیامبران با خون جگر و صبر به اندازه عقل بشریت ؛ دین اسلام را تکمیل کردند؛  وقتی به خاتم پیامبران رسید؛  در 23سال رسالت محمدی صله الله علیه وسلم به اوج تخصص دین رسیدیم. دیگر هدایت دین اسلام  بدون وحی ممکن بود که حرکت کند و این امانت که کامل گشته، بدست انسان کامل حمل گردد، تا روز قیامت احتیاج به تغییر ندارد و برای بشریت قانون اساسی هست که به وسیله انسانهای فرشته گونه به نام پیامبران این امانت را به ما رساندند.

یکی از مواردی که ذهنم را به خود مشغول کرده است، موضوع حکمت خداوند برای امتحان انسان هاست، بیایید آن را فاکتور بگیریم و در نظر بگیریم که اگر علی علیه السلام خلیفه می شد، چه می شد؟ اگر علی ولی میشد  چه  می شد؛  اگر امام بعداز امام ؛ خلافت پیامبر را ؛ با حکومت در دست داشتند چه می شد؛ شاید بتوان گفت بعداز 1400سال انسانهایی بروی زمین زندگی می کر دند، که عارفان و فلاسفه جهان آرزوی آمدنشان را در کتابهایشان نوشته اند مثل مدینه فاضله بود، که هر شهری در این دنیا داشتیم، در آن مردمانی با اخلاق پیامبر گونه در کوچه و خیابان می دیدیم ؛ یا امام الزمان ما آرزوی  دیدن حکومتت را داریم همانطور که پیامبران آرزوی آن را دارند.

به امید آن روز

  • صالح کعبی