بنام خدا
من در شب فقط برق شمشیر را دیدم
دربین شلوغی فقط برق اشک یتیم را دیدم
من در آن شب فقط فزت و رب الکعبه را شنیدم
من درآن کوچه های کوفه فروریختن ستونهای عدالت و هدایت
که علی برفراخت بود می دیدم
من پشیمانی شمشیررا همان لحظه دیدم که با خون پیشانی علی
وضوی توبه می گرفت ولی نمی دانست که اگربا هفت دریا وضو
بگیرد گناهش بخشیده نمی شود
من این نماز دو رکعتی علی را دیدم برای شامیان حجت مسلمانی علی
را داد
ما تازه حکومت عدل علی را مزمزه کرده بودیم
ما تازه روح با عظمتی را پیدا کرده بودیم که در مقابل اعطای
هفت آسمان و زمین پوست جویی را از دهان مورچه ی به
نافرمانی خدا تکان نمی داد
ما خدای ملموس را آرزو می کردیم ما بدنبال خداگونه انسانی را
امید داشتیم که بین انسان و خدا باشد
تجلی عظمت خداوند بر روی زمین خاکی باشد
هنوز قدر او را نشناخته فریاد فزت برب الکعبه گفت رفت
مگرما چه کرده بودیم که لیاقت بیشتراز پنچ سال را نداشتیم
ما فقط چگونه حکومت انسانیت را می خواستیم
شایدبه همان بهانه که آدم را از بهشت رانده گشت حالا نوبت ماست
که برزمینی که حکومت جباران هست فرود آیم
مابعداز او ناله شدیم و از حنجره درد آلود زینب و سجاد بر آمدیم
و در کوره دردهای باقر گداختیم و سوختیم و ساختیم که
صدای عدالتت را از حنجره فرزندت مهدی موعود بشنویم
ما منتظر آن روز هستیم ان شالله
با ادقام و تخلیص از سیدمهدی شجاعی