مداد

در اینجا انصاف هست...

مداد

در اینجا انصاف هست...

راه ذوالقرنین 20 یاجوج و ماجوج

پنجشنبه, ۲۷ آبان ۱۴۰۰، ۱۲:۱۴ ق.ظ

یاجوج وماجوج چه کسانی هستند؟

بعد از خواب و غذا، شروع به صحبت کردیم؛ رضائی گفت: قرآن در باره‌ی این جا، صحبت کرده، قوم یاجوج و ماجوج و سد ذوالقرنین.

دکتر گفت: خیلی قرآن جالبی دارید، که در باره‌ی همه چیز مطلب و نظر دارد؛ چرا در باره‌ی این جا، سخن گفته؟

رضائی گفت: چون چند اتفاق مهم این‌جا رخ داده. اتفاق اول: ماجرای یاجوج و ماجوج است.

رضائی به ما دو نفر، نگاه کرد و گفت: آیا کسی درباره‌ی یاجوج و ماجوج، اطلاعاتی دارد. لطفاً: برایمان تعریف کنید؛ بدون افسانه سرایی.

فروزان که چند روزی سرما خورده بود، سرفه ای کرد و گفت: یاجوج و ماجوج، دو قبیله اند؛ چون در زبان عربی، برای منفی کردن، «ما» اول اسم و فعل می‌گذارند، پس معلوم می‌شود، این دو قبیله، یکی مال این سرزمین و دومی از سرزمین دیگری غیر از این نواحی بوده که به او ماجوج می‌گویند و مثل ایرانی و غیر ایرانی که ما می‌گوییم.

رضائی گفت: خوب! حالا یک سوال، پیش می‌آید؛ پس آن قبیله‌ی دوم از کجا آمده بود؟

فروزان گفت: این‌ها اقوامی بودند که 1500 سال قبل از میلاد، در هند، کنار رود سند، زندگی می‌کردند و تمدن بزرگ و پیشرفته‌ای داشتند. وقتی آریایی‌ها به آن‌ها حمله کردند، بیش‌تر مردم، تسلیم شدند؛ ولی این قوم، که بیش‌تر آن‌ها شاهزادگان و نظامیان و بزرگان معابد بودند، از دست آریایی‌ها، به سمت شرق آسیا، فرار کردند و به علت این که، در عمرشان، کار نکرده بودند، همه مردم را کارگر و برده‌ی خود و دارایی دیگران را دارایی خود می‌پنداشتند. راهزنی را شجاعت می‌دانستند و به تمام روستا‌ها و قبایل کوچک، حمله و آن‌ها را غارت می‌کردند.

من گفتم: در سال‌های نه چندان دور هم، غارت و راهزنی، در میان مردم بعضی کشورها، رسم بود؛ دزدی را شجاعت می‌دانستند؛ حتی بعضی خانواده‌ها، وقتی خواستگار، برای دخترشان می‌آمد، به او می‌گفتند: باید فلان جا بروی و چیزی بدزدی؛ تا ما بفهمیم، شجاع هستی یا نه؟

دکتر گفت: این قوانین جدید را خودمان وضع کرده‌ایم؛ در آن زمان، دزدی خوب بوده؛ ولی حالا بد شده. شاید در آینده دزدی، در فرهنگ مردم ارزش شود؛ چه کسی می‌داند، بستگی به فرهنگ آن، جامعه است. اصلاً دزدی، بعضی وقت‌ها، چیز خوبی است؛ میان بر، برای ترقی زندگی است.

رضائی با ناراحتی گفت: انتظار نداشتم، این شکلی صحبت کنید! پیاده شوید با هم، برویم.

دکتر گفت: منظورت چیست؟ رضائی گفت: یعنی خیلی تند، نسخه پیچیدی. به حرف‌هایم، گوش کنید؛ بعد، تائید یا رد کنید.

دکتر گفت: بفرمایید.

رضائی گفت: فکر کنید، فروشنده‌ی دوچرخه در یک مغازه‌اید، روزی یک دوچرخه، می‌فروشید و با کلک و دزدی، بیشتر از قیمت واقعی، به خریدار می‌فروشید و این شهری که در آن زندگی می‌کنید، همه دزدند؛ همسرتان، می‌رود میوه بخرد؛ میوه فروش، بیش‌تر از قیمت واقعی، به او می‌فروشد؛ تاکسی پول بیش‌تری از خانمتان می‌گیرند؛ خدمات، آب و برق را مأمور بیش‌تر حساب می‌کند؛ در آن روز، یک بار دزدی کرده‌ای؛ ولی ده بار، از شما، دزدی شده. در حقیقت، روز به روز، شما زندگیتان، به عقب برمی‌گردد و ورشکسته می‌شوید بعد، من گفتم: البته. همین‌طوری که می‌گویید، می‌شود ولی من کنجکاوم که ادامه‌ی داستان را بدانم.

فروزان گفت: اما بعد ده‌ها سال ،اقوام هندی، از دست آریایی‌ها به طرف مشرق حرکت کردند و به قومی رسیدندکه اجداد کشور کره‌ی کنونی هستند. در هر جایی چندین سال، می‌ماندند. بعد از آن، با اقوامی که در منطقه بودند، هم پیمان شدند تا از آن‌ها، حمایت جانی کنند. در مقابل، با دشمنانشان، به جنگ برخیزند؛ پیمان بسته شد و دو قبیله، یکی از هند شکارچی بود و قبیله‌ی کره‌ای، ماهی‌گیر بودند. وقتی با هم متحد شدند، هیچ قبیله‌ای، روبه روی آن‌ها نمی‌توانست، بایستد. برای همین، به راحتی مردم را غارت می‌کردند و مردم را زنده می‌گذاشتند تا برایشان کار کنند. این دو قبیله، سرخپوستان و اسکیموهای امروزی بودند که ما می‌شناسیم؛ آیینشان، ودا بود که از قدیم ترین آیین‌ها، در جهان است که، آن را به مردم ماهی‌گیر تعلیم دادند. این دین، انی میسم یا جان گرایی، ابتدایی‌ترین دین‌هاست و اعتقاد آن‌ها، این است که تمام نمودارها و عناصر طبیعت، دارای روح‌اند و بر طبق این پندار جنبش طبیعت را ارواح و شیاطین شکل می‌دهند و این ارواح بعضی موجودات شر و برخی دیگر، موجودات خیرند. این دین، در هر دو قبیله وجود دارد و تاکنون هم به ارواح، معتقد اند؛ ولی سرخ پوستان، به این آیین بیش‌تر اهمیت می‌دهند که این هم، نشان آن است که، قبل از این، دو قبیله با هم زندگی می‌کردند و یک آیین داشتند و همچنین وقتی می‌خواهند، شکار کنند، به رسم قدیم، قبل از شکار، روحشان را با حرکات رقص و آتش، آماده می‌کردند و یکی از این دلایل که این دو قبیله، آسیایی اند، یکی، رنگ موهای سیاه آن‌ها و دیگری، چشم بادامی اسکیمو‌ها بود. بعد از این‌که، ذوالقرنین با سد مشهورش، جلوی راهشان را گرفت، آن‌ها در قاره‌ی آمریکا، ماندگار شدند. اسکیموها از سرخپوستان، جدا شدند و به شمال آمریکا رفتند و مثل اجدادشان، حرفه‌ی ماهی‌گیری را پیشه کردند و سرخپوستان، به دنبال شکار بوفالو رفتند تا 1200 قبل از میلاد مسیح، به یاد تمدن پیشرفته‌ی رود سند که اجدادشان، سینه به سینه، به آن‌ها گفته و آریای‌ها آن‌ها را خراب کرده بودند، دوباره تمدن خود را در کشور مکزیک، بنا نهادند.

ما وقتی به تاریخ، نگاه می‌کنیم، در تمدن قاره‌ی آمریکا بعد از مهاجرت طایفه‌ی یاجوج و ماجوج اولین تمدن اولک‌ها به وجود آمد و بعد از آن‌ها تمدن‌های دیگر، مانند تولتک و مایاها و غیره ظهور کردند. اگر تمدن قاره‌ی آمریکا را بررسی کنید، بعد از مهاجرت آن‌ها، به وجود آمده است.

دکتر گفت: چگونه به آمریکا رفتند؟

فروزان گفت: همان‌طوری که می‌دانید، 11 هزار سال قبل، در دوره‌ی یخ‌بندان، هنگامی که سطح دریا فرو نشست، پل طبیعی یخی ساخته شده بود، که قاره‌ی آمریکا را به آسیا وصل می‌کرد.

دکتر گفت: چگونه 70 کیلومتر، پل زده شده بود.

فروزان گفت: به فنلاند که رفته بودیم بعضی دریاچه‌ها، چندین کیلومتر بود؛ ولی همه‌ی دریاچه، یخ زده بود و می‌شد، روی آن، راه رفت. قطب شمال، دریاهای یخ زده زیادی دارد. قرن‌ها، برف روی هم انباشته و تبدیل به کوهی از برف شده، دانشمندان قطب شمال، روی آن‌ها، تحقیق می‌کنند و با اطمینان، می‌دانند که زیر پای آن‌ها، اقیانوس است و با سوراخ کردن برف، به دریا می‌رسند. این رویداد، در بین قاره‌ی آمریکا و آسیا، رخ داده بود و عجیب هم نیست.

رضائی گفت: ما باید از نزدیک، تنگه را ببینیم؛ شاید بیش‌تر با این منطقه، آشنا شویم و افکار بهتری به مغزمان برسد.

فروزان گفت: باید یک قایق ماهی‌گیری، اجاره کنیم و به طرف تنگه، برویم.

دکتر گفت: این کار را من انجام می‌دهم. با ماهی‌گیر، هماهنگ می‌کنم؛ پولش را هم بعداً حساب می‌کنم.

  • صالح کعبی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی