مداد

در اینجا انصاف هست...

مداد

در اینجا انصاف هست...

۱۰
بهمن

بنام خدا 

لشکرشیطان در اروپا منزلت انسان را پایین آورده و در حد قوم لوط و حیوانات تقلیل داده اما این انسان ها وقتی با قرآن آشنا می شوند تمام نقشه های شیطان که بافت بود پنبه میشود ،

در فرانسه بعلت گرایش به اسلام چند سال دیگر مردم فرانسه دین رسمی اسلام اختیار خواهند کرد و در بروکسل پایتخت بلژیک بیشتر نام فرزند پسر را محمد میگذارند مردم اروپا دارند با اسلام آشنا می شوند این شناخت فقط از طریق قرآن است شیاطین فهمیده اند که این قدرت را باید از بین برد و برای همین هر چند مدت در کشورهای اروپایی قرآن سوزی میبینیم اما با قطع و یقین می توان گفت اینگونه اقدامات ناشی از ضعف و زبونی آنها در مقابل استدلال  عقلانی پر قدرت قرآن است که شیاطین نمی توانند جواب آن را بدهند،

اما ما به شیطان صفتان لج باز مثل کفار  قریش می گویم اگر شما به قرآن بی احترامی می کنید از قدر و منزلت قران کاسته نمی‌شود،

برای آنها که دست در گوش و می گریزند چه می خوانیم برای آنانی که خود طلب هدایت نمی خواهند چه کار باید کرد،  توفیق ندارند با قرآن هدایت شوند لج بازانی هستند که از عمد و دشمنی شمشیر بر رو بسته اند،

قرآن با امام الزمان تا روز قیامت همیشه هست و از هم جدا نمی شوند و معلوم هست شیاطین احساس خطر کرده اند که حمله هایشان را به قرآن و حضرت محمد (ص) دو چندان کرده اند،

بر اساس وعده قطعی خدا این نور مقدس هر روز فروزان تر خواهد شد اگرچه مشرکان و شیاطین خوش  نیاید،

  • صالح کعبی
۲۲
دی


‌ به نام خدا 
‌برای هر کار بزرگی که خدا حمایت زن را که قرار داده بود، بحق نتیجه خوبی گرفته و برکت حمایت زنان تا قرنها ممتد بوده
‌ وقتی حضرت ابراهیم برای حمایت کودک مقدس یک زن به نام حضرت هاجر را مامور مراقبت از اسماعیل در آن صحرای خشک و لم یزرع گذاشت این افتخار فقط و فقط از این بانو بر می آمد که مثل صدف مروارید را مواظب بود و هنگامی که حضرت موسی در کودکی در رود نیل بی پناه بود فقط یک زن بنام حضرت آسیه حمایت فرزند مقدس را به عهده گرفت و تمام خطرات را با ظرافت پشت سر گذاشت .
‌ و اما قبل از اینکه مسیح متولد شود مادربزرگ مسیح و حضرت مریم این مولود این کلمه مقدس را پنهان کردند که در امان متولد شود و در شهری دیگر بزرگ کرد اما حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را فقط حضرت خدیجه کبرا با دارایی و حمایتش در آن دوران خفقان فقط آن بانو بود در آن شعب ابی طالب دلداری پیامبر بود .
‌و حضرت علی علیه السلام را در آن تنهایی فقط فاطمه زهرا علیه السلام زبان گویای حق در مدینه بود و پناه او بود و اما در تنهایی سجاد علیه السلام فقط زبان حضرت زینب حق را آشکار می کرد و روبروی یزیدیان زمانه با صلابت ایستادگی کرد بنظرم اگر این بانوان مقدس نبودن نمی گویم رسالت ناقص می گشت ولی به مشکل جدی برمی خورد .
‌ در پیچ تاریخی و یا انقلابها در جامعه کهنه بت پرستی همیشه زنهای مقدسی در کنار مردان بزرگ با حمایت هایشان این برهه از تاریخ را ورق می زنند و شاید میشود گفت مادر مان حوا علیه السلام هم برای آن به ظاهر گناه بزرگ در حقیقت ماموریت حمایت از حضرت آدم را از بهشت به دنیا داشت و او را تنها نگذاشت ،
‌اصل مطلب کلام خدا در کتابش فرموده (آیه ۲۲ سوره مبارکه اعراف ) ......و ٱقل لکما ان لشیطان لکماعدو مبین، و به شما نگفتم که شیطان برای شما دشمنی آشکار است به فرموده پروردگار دشمن انسانیت شیطان هست خدا برای شیطان یک روز معلوم قرار داده در مقابل عبادت هایش که برای خدا کرده و احتمالا تا ظهور حضرت مهدی موعود زنده است واگر حکومت انسان کامل امام الزمان مثلا در جهان ده هزار سال زندگی به خوبی و خوشی برای بشریت به وجود می آید اما اگر شیطان این زمینه ظهور را عقب بیندازد عمر شیطان تا روز قیامت طول می کشد،
‌ در همه مراحل تاریخ بشریت زن همراه مرد بوده و شیطان این مطلب را از خلقت آدم تا حالا دیده و این ۳۱۳ نفر فرمانده ، باید مادرانی باشند که اینطوری فرزندانی به وجود آورند آیا خواهرانی باید باشند که اینطوری فرماندهانی را یاری کنند ، شیطان میداند کانون هسته خانواده باید از بین برود و آن هم زن هست،
‌ شیطان میداند مثل فرعون نمی تواندبرای دشمنش حضرت موسی تمام فرزندان پسر بنی اسرائیل را بکشد اما میتواند زن و دختر این زمانه ، که پرورش دهنده و حمایت دهنده آینده مردان ، برای زمینه سازی ظهور، منجی بشریت هستند آنها را سرگرم کرد، که مسئولیت اصلی شان را فراموش کنند.
‌ از ۲۰۰ سال تقریباً بیشتر شیطان و شیطان صفتان انسان نماها پرچم رنگین کمان را برافراشتند و با سینما و تلویزیون و موبایل و آزادی کامل زن و دموکراسی و بی حجابی و بی حیایی زن را ضعیف کردند و از این مادران فرزندانی در غرب به وجود آوردند که در لشکر شیطان شمشیر می زنند و برای دجال آماده می شوند و در مقابل امام زمان بجنگند و امام زمان را از بین ببرند ،
‌در این روز که روز زن هست باید خیلی به این مسئولیت سنگین که بر دوش و مادران و همسران و خواهران با ایمان به ظهور مهدی موعود ایمان دارند آفرین گفت و مقام خود را سبک نشمارند که این بانوان با ایمان تشعشع خورشید ظهور را به ما نوید می دهند به 
‌امید آن روز باشکوه

  • صالح کعبی
۱۲
دی

مرجان اکبرزاد:

 

ای آنکه در این لحظه درآغوش خدایی

 

تو پرتو نورانی بزم شهدایی

 

 

 

ای جوهرۀ ناب وجودت صدف یار

 

سردار! بفرما که چنین خوب چرایی؟!

 

 

 

برگشته‌ای آرام اَلا نفس زکیّه!

 

هم راضیه هم مرضیه مهمان رضایی

 

 

 

هر قطعه‌ای از پیکر پاک تو که می‌سوخت

 

می‌شد به ره مادر سادات فدایی

 

 

 

از پایْ فتادی که علمدار نیفتد

 

قربانی فرماندهی کل قوایی

 

 

 

ای آنکه خروج تو من الظلمت، الی النّور

 

چون آیت کرسی سبب دفع بلایی

 

 

 

هر کس نشود لایق عنوان شهادت

 

حقّا که برازندۀ این نام، شمایی

 

 

 

ای نور، در آن شام سیه‌پوش نیفتاد

 

یک لحظه میان تو و مهتاب جدایی

 

 

 

شاید که تو داری پر پرواز فرشته

 

انگار کبوتر ز قفس یافت رهایی

 

 

 

ای سنگ صبورت حرم زینب کبری

 

تو چشم و چراغ و کرم کرببلایی

 

 

 

شوریده و شیدای حسینی خرد شام!

 

مشکاتی و آئینۀ مصباح هدایی

 

 

 

وقتی که بتابد به جهان مهر رخ یار

 

دلداری و فرماندۀ مردان خدایی!

 

 

 

دیوار و در افتاده، به جان دل مادر!

 

 برگرد که دل در طلبت گشته هوایی

 

 

 

داد از غم تنهایی تو ای شه خوبان!

 

دل بی‌تو به جان آمده وقت است بیایی

 

 

  • صالح کعبی
۰۵
دی

بنام خدا 

من ندیدم که شبی پلک بهم بگذاری
هرشب از شدت درد کمرت بیداری

استراحت کن عزیزم ، بخدا میدانم
خسته ای ، بی رمقی ، سوخته ای ، بیماری

جان من سعی نکن با کمر تا شده ات
محض آرامش من بستر خود برداری

سرفه هایت بخدا قاتل جانم شده است
بس که خونابه در این سینه ی زخمی داری

سعی کن خوب شوی ، ای همه دارایی من
زینبت را به چه کس بعد خودت بسپاری

مونس خستگی حیدر خیبر شکنی
تو نباشی چه کسی میدهدم دلداری

پوریا باقری

هم برای من به انصار و مهاجر رو زدی
هم صبوری کردی و در خانه ام سوسو زدی

چند ماهی درد پهلو را تحمل کرده‌ای
خواستی برخیزی از جا تکیه بر زانو زدی

رو به بهبودی ست حالت یا برای دلخوشی
بسترت را جمع کردی خانه را جارو زدی

اینقدر زحمت به خود دادی برای مرتضی
کودکان را با چه حالی شانه بر گیسو زدی

یک کلام از درد خود با من نگفتی هیچ وقت
مخفی از چشمان حیدر دست بر پهلو زدی

گر چه این همسایه‌ها از پشت خنجر میزنند
با دعایت زخم آن‌ها را سحر دارو زدی

از تمام غصه‌ها این غم علی را میکشد
تو برای من به انصار و مهاجر رو زدی

  • صالح کعبی
۱۷
آذر

بنام خدا 

فاطمه کسی است که خستگی مجادله نابرابر علی را با حرامیان از سر انگشت قلبش بیرون می کشد ،

فاطمه چهارچوب خانه کوچک و صمیمی علی را در دفتر تاریخ با خطوط ابدی ترسیم می‌کند ،

فاطمه التیام بخش جگر دندان خورده علی است.

فاطمه کسی است که صبر را در جان علی می ریزد و میوه حلم را از چشمان او می چیند،

فاطمه از عصاره مظلومیت علی است،

فاطمه همان کسی است که پیامبرش برترین زن در آفرینش نام نهاد و لقب عارفانه(ام ابیها) مفتخر ساخته است,

فاطمه کسی است که رضایت محمد ( ص) در گرو رضایت اوست،

 او مظهر عطوفت خداوند است در دستان مبارک فاطمه است که اذن ورود به بهشت را

دارد و رضایت و محبت اوست که مشکل گشای روز سخت محشر است السلام علیک یا مظلومه که قدر تو را مردم نشناختند فقط خدا و رسولش و علی تورا شناختند والسلام

 

با تخلیص سید مهدی شجاعی

  • صالح کعبی
۱۶
آذر

لقد آتینا سبعا المثانی والقرآن العظیم (سوره حجر آیه ۸۷) مراد از سبع هفت آیه است در سوره حمد است و معنای مثانی تکرار سوره حمد در هر رکعت نماز است و این هم فقط مختص همین سوره است و قرآن عظیم

سوره حمد به عنوان سوره ای است که در کتاب‌های آسمانی پیشین و قرآن نظیر و مانند ندارد افتخاری هست  خدا به پیامبرش و مسلمانان داده است

این سوره بین ذکر ربوبیت و عبودیت جمع شده است 

سوره حمد جزو مهمی از کل قرآن است و قرآن به اهمیت و عظمت آن تاکید دارد مثلا سلیمان و انگشترش حضرت محمد قرآنش و قرآن و سوره حمدش

به اعتباری آن که نصف سوره سنای بنده است خدا را ،

و نصفی دیگر عطای پروردگار است بند را،

اینکه مقام محمودی خدا به این سوره داده شکی نیست که در نماز همیشه ثابت است سوره حمد سوره ای  است که دارای هفت آیه است بسم الله الرحمن الرحیم جزو مهم سوره است هفت آیه مثل هفت آسمان است آسمان قرآن می تواند باشد و این هفت آیه دو بار در نماز خوانده می شود و می شود ۱۴ بار که به چهارده معصوم دلالت می کند امام جعفر صادق در حدیثی فرمودند سبع المثانی اهل بیت است

رسول خدا فرموده خداوند بر من منت گذاشت به واسطه فاتحة الکتاب که ازگنج های عرش است و در آن بسم الله الرحمن الرحیم است که عظمت آن آیه و سوره را می رساند سوره حمد یادآور زبور آل داود است

بحارالانوار ج ۲۴ ص ۱۱۵

فرات الکوفه ص ۲۳۱

بحارالانوار ج۸۹ ص۲۳ (العیاش ج ۱ ص ۲۲

 

 

 

 

  • صالح کعبی
۲۷
آبان

بنام خدا

وقتی منافقین با تانکشان از غرب کشور وارد شدند مردم از مسئولین میخواستن مماشات نکنید و روبروی آن ها مقابله کنید اما مسئولین نظامی با صبر استراتژیک با فرماندهی شهید صیاد شیرازی همه منافقین را در محاصره آوردند و بیشتر آنان را به جهنم فرستادند. (و به عملیات مرصاد شناخته شد)

 اما حالا با اغتشاشات بعد از فوت مرحومه مهسا امینی رخ داد روز به روز منافقین جاسوس های  کشورهای دیگر در حال ظهور هستند و وزارت اطلاعات آنها را بدون زحمت شناسایی می کند و این بهترین فرصت که از دست دشمنان داخلی آسوده شویم و برای جنگی بزرگ خود را آماده کنیم مردم باید کمی صبر داشته باشند و بسیجی ها و ارتشی ها و سپاهی ها باید مدارا کنند مرصاد دوباره دارد تکرار میشود دشمن در چند سالی که گذشت جاسوس های داخلی زیادی آماده کرده بود همه را به میدان آورده بهترین فرصت برای  شناسایی آنهاست پس باید صبر پیشه کنیم ان الله مع صابرین  هست.

با تخلیص از سید رضوی

  • صالح کعبی
۰۶
آبان

بنام خدا 

کنار قبر شاهچراغ نشستم و به تیشه ی اشک راه بسته دل را می گشایم .

کجا میتوان عقده ی دل بگشایم . پیش شما یا پیش جدت امیرالمومنین... .

یا امیرالمومنین ، این است مظلومیت تو و به تبع مظلومیت شیعیان تو ... .

تاریخ با خون مظلومیت شما در دفتر عزل نام شما را برده است .

در زیر سقف گنبدی حرم مطهر شاهچراغ پانزده ستاره درخشیدن گرفت و راه آسمان را در پیش گرفتند و از همان راهی که حضرت شاهچراغ در این مکان مقدس شهید شده بود دوباره دروازه بهشت بر روی زمین باز شد .

ملکوتیان حق دارند سر به دیوار عرش بگذارند و های های گریه کنند و با خود بگویند 

«بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ» به کدام گناه کشته شدند .

جهاد امر به معروف و نهی از منکر را دیگر نیازی به توضیح نیست ، حق و باطل روز به روز صف هایشان را دارد از هم جدا می‌کند . فقط وجدانت را قاضی بگذار و تصمیم بگیر در کدام صف باید قرار بگیری .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • صالح کعبی
۳۱
شهریور

بنام خدا

اگر خانم شما ، نقاش تابلو باشد و شما هر چند روزی که از سر کار برمی گردید تابلوی نقاشی زیبای همسرت را می بینی و در مورد آن نظرمی دهی و تعریف می کنید،

حالا اگر شما در خیابان شهرتان ، هر روز تابلوهای نقاشی حرفه ای زیادی و همچنین زیبای ببینید و از آنها لذت می برید ،

آیا وقتی به خانه بر می گردید، آیا مثل قبل از تابلوی نقاشی که همسرتان کشیده   لذت می برید؟ خیر،اصلا تابلوی همسرتان ، دیگر برایتان سرد و بی روح و خسته

کننده و تکراری می شود.

بله! وقتی تابلوی همسرتان ، زیبا می شود که تابلوی در شهر ، نبینید

حجاب نداشتن خانمها در جامعه اولین صدمه به زندگی مشترکشان 

می خورد و در این مسابقه بی حجابی بازنده اول و آخر خودشان هستند

چون نمی تواند در مقابل کل جامعه پیروز گردند.

خدا مهربان  که حجاب را لازم دانسته برای اینست که بنیان خانواده متزلزل

نگردد.

خط شکن ، امر به معروف و نهی از منکر باید خود خانمها برای خودشان

باشند و همدیگر را نصیحت کنند.که انشاءالله زندگیشان را از انحراف بیمه کنند.

 

  • صالح کعبی
۲۵
مرداد

بنام خدا

اسارت دوران خیلی سختی بود آزادگانی که دراسارت افتادن

غیر از جنگ که پشت سر گذاشته بودند حالا جهاد با نفس 

شروعی دوباره  باید داشته باشند با  محیطی خفقان 

تحت فشار شکنجه فیزیکی و روحی بعثیها بود جنگی از نوعی دیگر شروع شده 

بود کسانی بر سر ما گمارد بودند که یکی از خانواده شان در جنگ کشته 

شده بود و حالا می خواهد از ما انتقام بگیرد و با هیچ صراطی

مستقیم نمی شدند.

ما را در غرب استان عراق نزدیک کشور اردن زندانی کرده بودند

استان الانبار کمپ 6 رمادیه 

سی نفر از منافقین با ما اسیر بودندمن نمی دانم با ما اسیر شدند

یا قبل از ما بودند چیزی به ما نمی گفتند،

هرچند مدتی آنها را از کمپ اسرا بیرون می بردند وجلساتی برای

آنها تدارک می دادند و غذای خوب و مجله مجاهدین خلق به آنها می دادند

و این سی نفر بین ماها همیشه از منافقین تعریف می کردند واز تماس

تلفنی با خانواده شان می گفتند ویا درمورد غذاهای گوناگونی که همراه  

نوشابه خنک درآن تابستان گرم و شرجی که چقدر می چسبد  می گفتند

اگر جذب گروه منافقین می شدیم  برای ادامه تحصیل به ارو پا می رفتیم 

و کل هزینه آن را سازمان منافقین می پرداخت بعدا فهمیدیم همه اینها دروغ 

بوده است روز شب از امکانات منافقین میگفتند و بعضی ازدوستانمان جذب 

منافقین شدندوهر ماه سازمان میامدند واز ضعف بچه ها استفاده می کردن

وچند نفر را با خود به اردوگاه اشرف می برداند 

راستش را بخواید خیلی برای همه سخت بود سه ماه بدون لباس فقط با شورت

بودیم و شبها روی کاشی میخوابیدیم  و روزها ناهارمان بیشتر از سه قاشق برنج نبود 

بعلت  سو تغذیه همه ما ضعیف شده بودیم هرکدام از ما یک گوشه ای نشسته بودیم  

نمازهایمان را به صورت دراز کش میخواندیم بدون اینکه کسی بفهمد که داریم نماز میخوانیم 

پدر و مادرانمان  اصلا اطلاع نداشتن که ما اسیر یا شهید یا مفقود الاثر بودیم دوران سختی برای آنها گذشت بود

سربازهای عراقی  به ما میگفتند صلیب سرخ نمیدانند که  شما اسیر ما هستید پس اگر شما را بکشیم کسی نمی فهمدو اگر شخصی ته ریشی داشته باشد انقدر شکنجش میدادند 

و از مرگ هیچ اسیری نمی ترسیدند بعداز ماها صلیب سرخ نامه زنده بودنمان را به خانوادهامان دادند ،

اولین نامه ها که از خانواده آمد بعداز احوال پرسی همیشگی خواندم که پدرم بعد از  سی سال سیگارکشیدنش را قطع کرده می دانید یعنی چه پدر م هرنوع سیگاری را می کشید و گوشش بدهکار نصیحت نبود یک دفع از سیگار دست کشید «من یک چیزی می گویم وشما یک چیز دیگر می شنوید» برایم عجیب بود و نامه های بعدی عجیبتر پدرم در نهضت سواد آموزی شرکت کرده و درکلاس سوم ابتد ائی امتحان داده و قبول شده و حالا می خواهد به کلاس چهارم برود من به خودم فکر می کردم 

که چرا پدرم دارد اینکارها را انجام می دهد پدرم بدون دلیل خود را به

زحمت نمی اندازد بعد مثل جرقه فکرم کار کرد و گفتم آره آره بابام داره

برای من پیام می دهد که پسر روحیه خود را نباز قوی باش با اراده جلوی مشکلات بایست و مقاومت کن  «من توانستم پس تو هم می توانی» بعد من بفکرفرو رفتم

و به خودم گفتم این منافقین مثل شمر ذالجوشن نامه های ما را می خوانند و اگر اینگونه مطالبی در نامه بود صددر صد پاره می کردند و در سطل زباله می انداختند و برای چندماه باید صبرکنیم تا یک نامه از ایران بیاید به خطرش نمی ارزد 

تاز اگر نامه بیاید و تو نامه نداشته باشی آن غروب غمنگیزترین غروب عمرت خواهد بود و گریه امانت نمی دهد، من مقصود پدرم را فهمیدم و در دلم به ایشان افتخار کردم ،

یک بار منافقین از من درخواست عضو شدن در سازمانشان را کردند

و از غذا و امکانات پادگان اشرف تعریف کردند من به آنها گفتم اگر فقط نون 

خالی بخورم در اسارت عراق باشم صد شرف دارد به شما که با دشمن ایران شریک شدید اما دوستم م.  حرف آنهارا قبول کرد و رفت با آنها با آنکه من و دوستانمان او را خیلی نصیحت کردیم اما فایده نداشت

گروه منافقین به دوستم می گفتند ما ایران را می گیریم و هر کدام از ما رئیس یک شهر می شویم و شماها که مانده اید باید نوکری ما را بکنید وقتی من به منافقین می گفتم پس انتخابات ندارید آنها می گفتند انتخابات کیلو چند مثل عربستان هرکسی از طایفه ما هست رئیس و مدیره ایران می شود ،

خیلیها با منافقین مخالف بودند اما قدرت دست آنها بود

خبر رسید که معاون رجوی آقای شمس فردا می خواهد سخنرانی کند

و دوباره چند نفر از اسراء را با خود ببرد نگران و ناراحت بودیم اگر همینطوری بگذرد خیلی بد می شود همه با هم تصمیم گرفتیم فردا تظاهرات کنیم

تا تکلیف ما با منافقین معلوم شود 

وقتی شمس صدایش از بلندگو شنیده شد بجای بنام خدا گفت بنام مسعودو مریم بچه ها هم امانش ند ادند و با قالب صابون و دنپائی بلندگو را ساکت کردند

و سیم خاردار را تکان می دادیم که  کنده شود و در محوطه اردوگاه شعار مرگ بر رجوی دادیم و درود بر خامنه ای و رفسنجانی دادیم این اتفاق چندماه بعداز رحلت امام (ره) بود

عراقیها گروهان ضدشورش را آماده کر دند که تیراندازی کنند یکی از بچه ها به عراقیها گفت اگر این سی نفر از اردوگاه بیرون بروند

و کسی از منافقین دیگر اینجا سخنرانی نکند ما ساکت می شویم فرمانده

عراقیها مجبور شد حرف ما را قبول کند و ما تمام لباسها و پتو و مجله سی منافق را در حیاط انداختیم و خواستیم آتش بزنیم که عراقیها نگذاشتند

و سی منافق نفوذی از ترسشان در آشپز خانه فرار کردند و بعد با همایت عراقیها به پادگان اشرف فرار کردند ودیگر برنگشتند تا حالا.

 

  • صالح کعبی