مداد

در اینجا انصاف هست...

مداد

در اینجا انصاف هست...

۰۸
ارديبهشت

بنام خدا

تاریخ فریاد میکند که صدای مردم مظلوم را بشنوید، این خود اسلام محض است، آیا فریاد مادر داغ دیده را در کوچه های تنگ شهر شنیده‌ای؟ که فرزند جوانش را کشته‌اند!
و خانه‌ی پدر و مادرش را که ارث به او رسیده دارند منفحر میکنند؟
ای فلسطین یاد تو به هر بهانه‌ای برای گفتن است، این چه حزنی است که نهفته در نام تو؟
آیا گریه و جیغ دختر بچه‌ای که پدرش را با تیر مستقیم هدف گرفته‌اند را میشنوی؟
آیا از دور سوختن باغ زیتون را میبینی که چگونه آتش میزنند؟
این چه ظلمیست که بر تو رفته است و جهان ساکت؟
دود باغ چشمانتان را نمیسوزاند؟
آیا میبینی خانواده‌های محله شیخ جراح را، که به زور از خانه بیرون میکنند و جای آنها خانواده‌ای صهیونیست جایگزین میشود؟
آنچه جانسوز است و جگر من و تو را می‌سوزاند، سکوت آنهاست که خود را به خواب زده‌اند.
دیروز سالگرد هولوکاست بود، آلمان مردم یهود را در کوره آتش سوزی میسوزاند ولی حالا باید مردم فلسطین تاوان آن کشتن را بدهند.
ای قدس، ای مقدس‌ترین شهر ها، تو در قلب های ما خانه داری، عدالت دیگر رنگ خود را از دست داده است  هر سیاستمداری لباس عدالت میپوشد و با دستان شیطان عمل میکند.
ای برادر و خواهر فلسطینی که فقط با تو عقده دل میگشاییم و به تو میگوییم که تو تنها نیستی! همراه تو مظلومیتت را فریاد میزنیم و ما اشک‌ یتمانت را پاک میکنیم، اسلحه‌ای که بر زمین افتاده برمیداریم و پشت سر پرچم مقاومت، نبرد جانانه خواهیم کرد تا پیروزی.

  • صالح کعبی
۰۴
ارديبهشت

بنام خدا

چرا در شب قدر از خدا در خواست بخشیدن گناهمان را می کنیم،

چرا هزارو یک اسم متبرکه خدا را واسطه می گذاریم و خدا را قسم می دهیم،

چرا اول ازهمه از خدا پول زیاد و خانه و ماشین نمی خواهیم ؟

وقتی فکر می کنم  ، واقعا باید اول از همه، بخشش گناه را از خدا بخواهیم،

ما مثل شخصی هستیم ،که یک کاسه کثیف داشته باشیم و درخواست آب غذا بکنیم و اگر در ظرف کثیف غذا به ما بدهند مریض می شویم

هرکسی باشد، در ظرف کثیف آب و غذا نمی گذارد و شرط اولش باید ظرفمان را بشوریم تا برکت در ظرف زندگیمان گذاشته شود.

وآن فقط با توبه از گناه که در شبی مقدس که خدا فرصتی برای کل 

بشریت فراهم کرده است، که دست خود را دراز کنیم و فرشتگان خدا که در

این شب بر روی زمین فرود آمده اند، دعای مارا با خود ببرند.

پیش قطب عالم ، خلیفه خدا ، مهدی موعود، 

و نظر مهربانش را برایمان رقم بزنند.

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند

باده از جام تجلی صفاتم دادند

چه مبارک سحری بودو چه فرخنده شبی

آن شب قدر که این تازه براتم دادند

(حافظ)

در آن  طوفان گناه که در زمین دریاها هست انسانی معصوم از تبار پیامبران وجود دا د،

که بین ما انسانها زندگی می کند و مشکلات ما را بهتر از خودمان می داند و تصمیم گیرنده نهایی اوست،

همین افتخار برای کل بشریت بس هست که فرشتگان خدا را برای تعیین تکلیف به در خانه اش می آیند.

خدا ایشان را حفظ کند و زمینه ساز حکومت عدلش را فراهم کند الهی آمین

 

  • صالح کعبی
۰۲
ارديبهشت

به نام خدا

سعید بیابانکی

ای سجود باشکوه و ای نماز بی‌نظیر
ای رکوع سربلند و ای قیام سربه‌زیر

در هجوم بغض‌ها ای صبور استوار
در میان تیرها ای شکست‌ناپذیر

شرع را تو رهنما، عقل را تو رهگشا
عشق را تو سرپناه مرگ را تو دستگیر

فرش آستانه‌ات بوریایی از کرم
تخت پادشاهی‌ات دستباقی از حصیر

کاش قدر سال بود آن شب سیاه و تلخ
آسمان! تو غافلی زان طلوع ناگزیر

بعد از او نه من نه عشق؛ از تو خواهم ای فلک:
یا ببندی‌ام به سنگ یا بدوزی‌ام به تیر

دست بی‌وضو مزن بر ستیغ آفتاب
آی تیغ بی‌حیا، شرم کن وضو بگیر!

لَختی ای پدر درنگ! پشت در نشسته‌اند
رشته‌های سرد اشک، کاسه‌های گرم شیر

  • صالح کعبی
۳۱
فروردين

بنام خدا

من در شب فقط برق شمشیر را دیدم

دربین شلوغی فقط برق اشک یتیم را دیدم

من در آن شب فقط فزت و رب الکعبه را شنیدم

من درآن کوچه های کوفه فروریختن ستونهای عدالت و هدایت

که علی برفراخت بود می دیدم

من پشیمانی شمشیررا همان لحظه دیدم که با خون پیشانی علی

وضوی توبه می گرفت ولی نمی دانست که اگربا هفت دریا وضو 

بگیرد گناهش بخشیده نمی شود

من این نماز دو رکعتی علی را دیدم برای شامیان حجت مسلمانی علی 

را داد

ما تازه حکومت عدل علی را مزمزه کرده بودیم

ما تازه روح با عظمتی را پیدا کرده بودیم که در مقابل اعطای

هفت آسمان و زمین پوست جویی را از دهان مورچه ی به

نافرمانی خدا تکان نمی داد

ما خدای ملموس را آرزو می کردیم ما بدنبال خداگونه انسانی را

امید داشتیم که بین انسان و خدا باشد

تجلی عظمت خداوند بر روی زمین خاکی باشد

هنوز قدر او را نشناخته فریاد فزت برب الکعبه گفت رفت

مگرما چه کرده بودیم که لیاقت بیشتراز پنچ سال را نداشتیم

ما فقط چگونه حکومت انسانیت را می خواستیم

شایدبه همان بهانه که آدم را از بهشت رانده گشت حالا نوبت ماست

که برزمینی که حکومت جباران هست  فرود آیم

مابعداز او ناله شدیم و از حنجره درد آلود زینب  و سجاد بر آمدیم

و در کوره دردهای باقر گداختیم و سوختیم و ساختیم که

صدای عدالتت را از حنجره فرزندت مهدی موعود بشنویم

ما منتظر آن روز هستیم  ان شالله

با ادقام و تخلیص از سیدمهدی شجاعی

 

  • صالح کعبی
۲۹
فروردين

بنام خدا

ماه رمضان قرآن می خوانیم و در آیات آن تدبر و  تامل می کنیم 

آیات پشت سرهم مثل موج دریا همدیگر را هل می دهند که نوبتشان برسد

وخودشان را معرفی کنند، هرکدام حرفی برای گفتن دارند،

هرکدام منظوری در پشت کلماتشان هست،

مثل آب شفاف و روان هستند ولی با همین شفافیت، عمیق و دست نیافتنی هستند

گذشته وحال و آینده را در یک کتاب جمع شده کتابی عجیب اما ساده و شیوا که بی آلایش هست ، به آرامی کتاب را می بندم!

و به آسمان نگاه می کنم ، عظمت آسمان یکی از آیات خداوندهست،

خورشیدو ماه ، کوه و ستارگان هم هست،

آیا مثل قرآن در جهان  6236 آیه وجود دارد

ما اگر با تدبر تامل همانطوری که قرآن را نگاه می کنیم به طبیعت و مخلوقات 

خداوند نگاه کنیم ، در حقیقت ،  دائما آیات قران را داریم درزندگی ورق می زنیم در این  جهان هرچه مشاهده می کنیم ،خدا همراه آن ، یا بعداز

آن و یا قبل از آن هست.

سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یبین لهم انه الحق اولم یکف

بربک انه علی کل شی شهید

(ما آیات (قدرت و حکمت) خود را در آفاق جهان و نفوس بندگان کاملا

هویدا و روشن می گردانیم تا ظاهر و آشکار شود که خدا بر حق است.

 

  • صالح کعبی
۲۸
فروردين

بنام خدا

توکریمی اگرچه لشکربرد

ازسر شانه ات  عبایت را

تو رسیدی نشانمان دادی

برکتهای بی نهایت را

جا بده مثل سایر مردم 

گوشه سفره بی نوایت را

مردم دو روز مانده به سالگرد پیروزی جنگ بدر خود را برای

تبریک گفتن به هم آماده می کردند اولین لذت پیروزی که مسلمانان 

در مقابل مشرکان کشیده بودند و چه پیروزی با شکوهی بود 313نفر

درمقابل 900 نفرخیلی با افتخار جنگ بدر را برای هم تعریف می کردند

امروز خبری شادی بخش در مدینه پیچیده لطافت این خبر بر لبان شاد مردم 

هویدا بوده مردم تولد نوه ای پیامبر را به همدیگر تبریک می گفتند از کوچک بزرگ بطرف مسجد پیامبر آمده بودند که مولود خاندان پیامبر را به رسول خدا تبریک بگویند و اسمش را بپرسند

امام علی فرزندش را در بغل پیامبر گذاشت پیامبر فرمود اسمی برایش گذاشتی امام علی فرمود :من در نام گذاری وی بر شما پیشی نمی گیرم شما اسمی بفرمائید ،رسول خدا فرمود من هم در نامگذاری وی بر خدا سبقت نمی گیرم و هرچه خدا بفرمایید.

در این وقت خدای تبارک و تعالی به جبرئیل وحی فرمود: که برای پیامبر پسری متولد شده به نزد وی برو و سلامش برسان و تبریک و تهنیت بگو وبه ایشان بگوبراستی که علی نزد تو به منزله هارون است به موسی پس او را به نام پسر هارون نام بگذارید ، سپس پیامبر اسمش را حضرت حسن مجتبی گذاشت و لقبش هم ابومحمد  سیدشباب اهل جنه نام نهاد

و در همان کودکی در مقابل مسیحیان نجرات بودنش را  در مباهله ،

قران لازم دانست با آنکه مرد و زن مسلمان زیادی بودند .

روز تولد امام حسن مجتبی علیه السلام هرسال جشن گرگیعان در خوزستان و عراق و کویت و بحرین عربستان برای محبت پیامبر برپاست.

 

 

  • صالح کعبی
۱۶
فروردين

بنام خدا

ما در زندگی تکراری خود همیشه غرق هستیم و یازده ماه مثل دایره بسته می خوریم و می پوشیم و می خوابیم و هی داریم تکرار می کنیم،

حالا بعضیها کم یا زیاد هستند، بهرحال در این دایره زندگی که با حیوانات مشترک هستیم قرار داریم.

خداوند در ماه رمضان می خواهد که از این عادت یازده ماه زندگی خارج شویم ،

و زندگی جدید انسانیت را تجربه کنیم ، و در این وادی تفکر و تعقل پا بگذاریم

و وقتی در این مکان ورود کنیم، خدا دستان خود را برای تو ای انسان باز می کند

و مثل میزبانی مهربان تو را در آغوش می کشد،

چون تو به این افتخاررسیده ای،

به سرزمین انسانیت پا گذاشتی و مهمان خداوند گردیدی.

وای چقدر زیباست تا سحر هم صحبت خداوند گردیدن ،

و از آن بالاتر،

این مدار عشق را تا آخر سال نگهداشتن است.

  • صالح کعبی
۲۵
اسفند

بنام خدا 

رایحه مژده آمدنت را از دور می شنویم

صدای صحبتهایت در ظلمت  شنیده می شود ،

بعضیها جرقه امید  را در ظلمت دور دیده اند،

بیرق یمنیها آمدنت را فریاد می زند،

آیا تو داری میآی ، بعداز قرنها این افتخار شامل حال زندگی ما شده است،

که در گرمای خورشیدت  زندگی کنیم و رشد بیابیم،

سجدشکر به جا می آوریم که خدا ما را بوسیله تو ارزش داده و انتخاب کرده،

و دوباره سجده شکر می گذاریم ،

زندگی که پیامبران آرزوی آن را داشتند ما همراه فرزند زهرا (ع) زندگی خواهیم کرد و زمین را بوسیله تو به بهشت تبدیل خواهیم کرد 

و فرشتگان بهشت را به زمین دعوت می کنیم ،

ما امیدواریم به خدا

که به این زودی خواهی آمد.

  • صالح کعبی
۰۹
اسفند

بنام خدا

بخوان به نام خالق خورشید ! بخوان به نام رهایی! بخوان به نام بلوغ ! بخوان به نام صاعقه در التهاب شب.

بخوان ای نبی گرامی! بخوان رسول عشق و امید! تو که خواندی، آوای مهربان تو که فضای میان زمین و آسمان را عطراگین نمود، بوی خوش عشق که ملائکه بیتاب را به طواف حرا کشانید ، انبیا انگشت حسرت به دندان گزیدند .

فرشتگان برخی به رضایت بی سابقه ی خدا سجده میبردند، عده ای گوش به لطافت این معاشقه می سپردند و برخی از آن که معشوق خداوند را در زمین میدیدند ، نه در میان خویش،

خون دل میخوردند.

جبرئیل چه ذوق کرده بود که پیام عاشق و معشوق را بربال امانت خویش به یکدیگر میرساند.

هرکه خدا میجوید او را ببیند، خدا را در آئینه ی وجود او به تماشا بنشیند.

تو رحمت خداوند را بر زمین آوردی و چرا خوشحال نباشیم ؟ تو تنها ظرفی بودی که تمامی رحمت زلال و بی منتهای او را در خود جای دادی.« الم نشرح لک صدرک ». کدام سینه جز سینه ی مبارک تو به وسعت رعفت الهی گسترش بود؟

این چه سینه ای است که انتها ندارد؟ این چه کوه استقامتی است که از جا نمی جنبد؟این چه معجزه ای است؟ این

چه آیت بی همتایی است که تنش در زیر قلوه سنگهای جهالت خورد میشود و در عین حال هدایت دشمنان را از خدا طلب میکند. 

زبانش جز برای دعا نمیگردد ، لبهایش جز استغفار برای همه تکان نمیخورد.

چه استقامت بی انتهایی است که خدا را حتی به اعتراض وا میدارد .

اینان جنبه خورشید ندارن،نور نمی فهمند، ظرفیت روشنی در وجودشان نیست .تشعشه افتاب وجود تو چشمهایشان را کور کرده است.

تو باز به دنبالشان چه می دوی؟اینان از نور،از روشنایی، از تو می گریزند،جان خویش را فدای هدایت نا اهلان مکن پیامبر.

و طبیعی است که خدا این جلال و عظمت را محصور یک جامعه و یک قرن نپذیرد.این با رحمت گسترده ی خداوند سر سازگاری ندارد.که عصاره ی خلقت خویش را به زمان و زمین منحصر کند اگرچه سالهای سال بگذرد و این راز نگفته بماند.

واگرچه قرن ها سپری شود و این گنج نحفته بماند اما این چشمه ی زلال و توحید باید حیات خود را حفظ کند ،تا زمانی مناسب فرا رسد و زمینی مستعد بیابد و سر باز کند.

پیامبر!

عزیز خداوند!معشوق معبود!سلام او بر تو!

 

با تخلیص: سید مهدی شجاعی

  • صالح کعبی
۱۰
بهمن

بنام خدا 

بعضی زندگیها بعلت عیار بالایشان خود به خود داستان می شوند و اشخاصی در آیند داستانشان را می نویسند و این سعادت شامل حال من شد که داستان عشق و زندگی دو خانواده را که در زمان انقلاب اتفاق افتاده را با افتخار بنویسم

یونس در این ماه چندبار شده خواب بدی می بیند که بالای پل  ایستاده و از دوطرف پل او را محاصره کرده اند و از دو طرف به او شلیک می کنند و او برای در امان ماندن خود را در دریا می اندازد و در همین لحظه با ترس بیدار می شود.

قطرات عرق صورتش را خیس کرده بود به اطراف نگاه کردیادش آمد ازخستگی  کنار کوه دراز کشیده بود 

  • صالح کعبی